آدمها همه مشکل دارند، نقص دارند، عیب دارند. همه دارند، بدون تردید. اما چرا من و شما یک جاهایی و توی بعضی آدمها این را می فهمیم وتوی بعضی نه. منظورم این هست که چرا گاهی این همه به چشم می آید و گاهی نه.
یک هوشی وجود دارد بهش می گویند هوش سیاست. هوشی که توی تعامل با دیگران باید به کار برد، یک شاخه ای از هوش اجتماعی .
یک درایتی که حتی من می گویم مردم داری و نظر جمع تویش مهم است.
آدمهایی که می توانند عیب شان را طوری بگویند که با خنده بگذرد یا حتی یک شکلی نشانش بدهند، آدمهایی که مچ تو را قبل از این که تو مچشان را بگیری می گیرند، که دست پیش می گیرند که پس نیفتند، آدمهایی که با مسخره بازی از خودشان انتقاد می کنند که دردش را کم کنند. دردی که از ایده الیستی و کمال گرایی بهشان وارد می شود آدمهایی هستند که به زعم من این هوش را دارند و همین کمکشان می کند که توی روابطشان موفق تر عمل کنند و کمتر ضربه بخورند.
کاش همه آدمها یاد می گرفتند که وقتی از خودشان می گویند توی چشمشان وحشت نباشد، یا نگرانی از اینکه مورد تمسخر و قضاوت قرار بگیرند. کاش این دیفالت " هیچ کس کامل نیست" را هی چک می کردند که وقتی با یک آدمی که اعتماد به نفسش زیاد است و از بالا بهشان نگاه می کند بتوانند مساوی و راحت برخورد کنند و زیر نگاه نقاد آن آدم له نشوند و با هویت باقی بمانند. کافی است یک بار که همچین آدمی را دیدید سعی کنید ریز شوید توی رفتار هایش و همان نگاهی را که بهتان دارد بهش بیندازید. دست بگذارید روی نقطه ضعفش ببینید چه طوری اعصاب و روان آرامش به هم می ریزد.
یاد بگیرید، به خدا جاهای مهمی به دردتان می خورد.