۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

مازوخیسم

تا حالا فکر کردید مازوخیسم یعنی چه حتما. بعد به دلیلش هم فکر کردید حتما.ربطش با چیزهای دیگر چه؟ مثلا ربط ناخودآگاه را با خودآزاری. دارم فکر می کنم این کشف را شاید یک روانشناختی صد سال پیش کرده باشد . شاید اصلا کشف نباشد توهم باشد.اما من دوست دارم جرات دیدن چیزها را از زاویه ای دیگرداشته باشم.
به نظرتان چرا خودآزاری می کنیم. یک آدمی را فرض کنید که از یک مدل رابطه اذیت می شود اما دوباره و صدباره تجربه اش می کند. به این می گویند خودآزاری دیگر. حالا من فکر می کنم آدمها توی ناخودآگاهشان خیلی خیلی قوی ترند. خیلی خیلی پتانسیل دارند. اصلا انگار ما توی ناخودآگاهمان آدمهای دیگری هستیم. بعد آدمی که ناخودآگاهش این مدلی است می داند که تحمل یک سری کارهایی را دارد و به خاطر همین دست به تجربه شان می زند اما از آنجا که تربیت ما آدمها کلی گودال و پرابلم دارد و البته ارزش گذاری های زندگی مان، یاد گرفته ایم که توی تجربه ها اگر نتیجه ای برعکس ارزشها گرفتیم آن را آزار دهنده بدانیم و البته آزار هم می بینیم.
وقتی از تجربه در می آییم با خودمان عهد می کنیم که دیگر آن تجربه را نمی کنیم اما ناخودآگاه ما که ایمان دارد این تجربه اصلا هم دردناک نیست و اتفاقا به درد روح تشنه اش می خورد، دوباره ما را به آن سو سوق می دهد. این می شود مازوخیسم. اما در واقع کافی است ارزش گذاریمان را در راستای پتانسیل های ناخودآگاهمان قرار دهیم.


هیچ نظری موجود نیست: